ملزومات استقلال کردستان عراق ! هلمت احمدیان

156هلمت احمدیان : بدنبال تجزیه دوفاکتوی عراق به سه بخش که در نتیجه اشغال بخشی از شمال عراق توسط نیروهای موسوم به «داعش» بوجود آمده، پروسه استقلال اقلیم کردستان رسما از طرف
سخنگویان حکومت اقلیم کردستان اعلام شده است و مسعود بارزانی رسما تدارک رفراندمی را برای رسمیت بخشیدن حقوقی این مسئله در دستور کار پارلمان این اقلیم قرار داده است. قدرت های درگیر در بحران عراق هر کدام به شکلی در این باره اعلام موضع کرده اند. این موضوع همچنین در میان نیروهای سیاسی نیز با عکس المل های متفاوتی روبرو شده است. در این نوشته سعی می شود به جوانب مختلف این مسئله و فرصت ها و موانع استقلال کردستان پرداخته شده تا در پرتو آن بتوان از دیدگاهی که منفعت توده های حق طلب و ستمدیده کردستان را اصل قرار می دهد، روشن تر مسئله را دریافت.
همانگونه که همواره اعلام کرده ایم ما طرفدار «حق ملل در تعیین سرنوشت خویش» بوده و هستیم، به این معنا که ما آزادی ملل را تا حد جدایی کامل برسمیت می شناسیم! بر این اساس استقلال یک ملت از ساختار کشوری، اگر در راستای تامین منافع مردم محروم و زحمتکش باشد و راهکاری برای تخفیف تبعیضات ملی باشد، اگر تخاصمات و تضادهایی که قدرت های سرمایه داری با تشدید اختلافات ملی و مذهبی بر مردم تحمیل کرده اند کم کند، شایسته هر گونه پشتیبانی از طرف کمونیست هاست.

تا آنجا به اوضاع کردستان عراق برمی گردد، پر واضح است که با توجه به ماهیت ارتجاعی و شوینیستی دولت مرکزی عراق و احجافات و تبعیضاتی که این رژیم هم در دوه حکومت صدام و هم در بعد از آن در حق اقلیت کرد داشته است، نفس این راهکار امر مثبتی است.
اما پایبندی به اصل لینینی «حق ملل در تعیین سرنوشت خویش» و آرزوی ما برای پایان دادن به هر نوع ستم ملی و آرزوی شریف مردم کرد برای زندگی ای بدون تبیعض و مستقل، برای تحقق این مسئله کافی نیست، بلکه این پشتیبانی و این حق طبیعی و مشروع، باید بتواند بعنوان گزینه ای تضمین شده، مشروعیت خود را در میان مردم بگونه ای پیدا کند که از این رهگذر به بازیچه قدرقدرت های منطقه تبدیل نشود و این راهی ندارد غیر از اینکه استقلال به طور واقعی به یک خواست آگاهانه توده های مردم برای تحقق مطالباتشان برای یک زندگی امن و بدون دغدغه، نه در ضدیت با ملل دیگر، بلکه در اتحاد و همسرنوشتی با آنها باشد.
بر این اساس باید اوضاع را به طور واقع بینانه بررسی کرد و موانع و مشکلات را شناخت و راه حل برایشان یافت، چه غیر از این، مسئله در حد یک شعار توخالی، دیپلماتیک و فرمالیستی باقی می ماند.
در اقلیم کردستان اکنون «رفراندم» به عنوان راهکاری برای رسیدن به این مسئله مطرح است. مراجعه با آرا مردم بدون تردید یکی از اهرم های تحقق خواسته و مطالبات مردم است. رفراندم همچنین از بعد حقوقی می تواند پاسخی به این خواست مشخص باشد! اما نتیجه این رفراندم هنوز به معنای استقلال نیست! مشخص است که بدون هیچ رفراندومی هم، این تمایل مردم کردستان است، چرا آنها هیچ دل خوشی از حکومت مرکزی ندارند. اما استقلال فراتر از میل و آرزو است و یک مسئله عملی است و یک مسئله عملی بدون فراهم آوردن ملزوماتش هنوز تا تحققش خیلی راه دارد و این راهی بجز بررسی موانع تحقق این مسئله ندارد.
اولین مانع دولت مرکزی عراق است. دولت اقلیم کردستان بعد از حکومت صدام همواره به عنوان بخشی از حکومت مرکزی عراق ظاهر شده و علیرغم تبعیضات و کارشکنی های بسیار دولت المالکی و تلاش و راه حلی متفاوت که در این اواخر حکومت اقلیم کردستان به صورت نزدیکی به ترکیه در پیش گرفت، ولی همواره به چهاچوب تمامیت ارضی عراق متعهد مانده است. بیان اینکه دولت مرکزی عراق «اکنون فقط یک اسم است» و در بحرانی شکننده دست و پا می زند و نمی تواند مانعی سر راه تحقق این امر باشد، مطلقا به این معنا نیست که این رژیم حامیانی مانند آمریکا را که تلاش دارند وضع درب و داغانش را سر و سامان دهند، از دست داده است. دولت مرکزی عراق علیرغم اختلافاتی که در بین نیروهای مختلف شیعه (که حدود 60 درصد جمعیت عراق را تشکیل می دهند)، در عین حال هنوز این ظرفیت را از دست نداده که در مقابل عزم حکومت اقلیم کردستان برای جدایی اش و همچنین خطری بالفعلی که اکنون از طرف نیروهای جمع شده زیر بیرق «داعش»، نتواند خود را جمع و جور نکند. دولت مرکزی به کمک پشتیبانان خارجی اش و کمک های نظامی آمریکا و ایران، اکنون هم به صرافت راه حلی سیاسی به صورت پیدا کردن گزینه ای که به اندازه المالکی مورد تنفر رقبای داخلیش نباشد، افتاده است و هم به اعتبار تدارک و سر و سامان دادن به نیروی نظامیش به طور واقعی می تواند مانعی جدی بر سراه تحقق استقلال کردستان باشد و این ساده نگری است که این رژیم را مترسک بپنداریم! دولت مرکزی عراق بطور قطع و با توجه به موقعیت سوق الجیشی کردستان عراق، مزاحمی جدی بر سر راه تحقق این امر خواهد بود.
اظهار علاقه یا پشتیبانی تلویحی دولت ترکیه به مسئله استقلال کردستان هم نه یک پشتیبانی اصیل، بلکه ادعایی کاملا دغلکارانه است و هیچ صداقت و اصالتی در آن نیست. واقعیت این است که ترکیه به نفت عراق به عنوان تکیه گاهی اقتصادی چشم دوخته و ضمن اینکه هدف خرید نفت ارزان از منابع نفتی کردستان را منظور دارد، ولی در عین حال مسئله را به عنوان اهرم فشاری بر دولت مرکزی عراق هم در نظر دارد! به زبانی دیگر حمایت مستقیم و غیر مستقیم دولت ترکیه از استقلال کردستان عراق، راهی برای اتوپی های بلند پروازانه اش برای دسترسی بر منابع نفتی کل عراق است. از جنبه دیگر به این دلیل اصالتی در این موذی گری دولت ترکیه نیست، چون این رژیم در ابعادی بسیار وسیع تر، خود با مسئله کرد در کشورش نیر روبرو است. رژیمی که تا کنون حاضر نشده یک دهم ادعایش را برای کردستان عراق، برای کردستان ترکیه برسمیت شناسد، اکنون برای استقلال کردستان عراق «دایه مهربانتر از مادر» شده است!
پشتیانی اسرائیل از استقلال کردستان که حق طلبی مردم فلسطین را با گلوله جواب می دهد، از ادعای ترکیه مزورانه تر است! اسرائیل هدفش نه دفاع از کردها، بلکه تضعیف و کوچک کردن رقبای اصلیش یعنی عراق و ایران در منطقه است و پشتیبانی اش از مردم کردستان یک دیپلماسی رنگ باخته و مزورانه بیش نیست.
رژیم ایران هم بر همین منوال! این رژیم که همواره یکی از کانون های بحران در عراق بوده و هست، دفاع از دولت شیعه نزدیک بر خود را، بسیار حیاتی تر از دخالتش در سوریه به دفاع از بشار اسد می داند. از این روی یک این امر یک تهدید جدی برای رژیم ایران است و تحقق آن برای رژیم ایران که با کردستان عراق هم مرز است و خود با مسئله کرد در داخل ایران درگیر است، بمثابه مجبور شدن به «نوشیدن جام زهر» است.
در مورد قدرت های امپریالیستی و در راس آنها آمریکا هم موضع گیری در مقابل پروسه استقلال کردستان رسما اعلام شده است. آمریکا با این راهکار مخالف است و در چند اظهار نظر و دیدارهایی که در این باره با حکومت اقلیم کردستان داشته است، این موضع گیری را رسما اعلام کرده است. برای آمریکا و متحدین غربی اش دفاع از کردستان مستقل می تواند آخرین گزینه باشد و آنهم در حالتی است که همه راهکارهای دیگرشان برای حفظ «وحدت ملی» و «عراقی یکپارچه» به بن بست رسیده باشد.
اما اگر از موضع گیری های منفعت طلبانه قدرت های منطقه ای و امپریالیستی در مورد استقلال کردستان کمی فاصله بگیریم و سیاست مان را تنها بر عکس العمل ها و واکنش های آنها متکی نکنیم، باید به وضعیت واقعی کردستان برگردیم و ببینیم که آیا ملزومات عملی و مادی این جدایی فراهم است؟
اولین سئوالی که در این رابطه مطرح است، بنیه اقتصادی و مالی برای دست بردن به این گزینه است! نفت کردستان تاکنون به عنوان یکی از منابع مالی خزانه مرکزی بحساب آمده و حکومت کردستان سهمیه 17 درصدی خود را به صورت کج دار مریز از حکومت کردستان دریافت کرده است. در سالی که گذشت به علت عدم اجرایی تعهدات دولت مرکزی، حکومت اقلیم کردستان وارد راه حلی متفاوت از سیاست دولت مرکزی عراق، به صورت نزدیک به ترکیه شد و این امر به تحریم و پرداخت چند ماهه سهمیه کردستان از طرف دولت المالکی انجامید! فرض را اگر بر قطع رابطه صدردصد بین حکومت اقلیم کردستان با دولت المالکی بگذاریم، مهمترین منبع اقتصادی حکومت مستقل کردستان فروش نفت خواهد بود. کردستان عراق راه های آبی برای فروش نفت ندارد و تنها از راه زمینی و و لوله های نفتی و از طریق ایران یا ترکیه خواهد توانست نفتش را بفروش برساند. سئوال این است که با تعارضاتی که دو دولت ترکیه و ایران با مسئله کرد در کشور خود دارند، با توجه به همسویی هایی که این دو دولت با منافع و سیاست های آمریکا و متحدینش دارند و با توجه به تعهداتی که بویژه ایران در رابطه با اکثریت شیعه در عراق دارد، آیا این راه ها می توانی منابع قابل اتکا و قابل اعتماد برای حکومت خودمختار کردستان در آینده برای فروش نفت باشد؟
جد از مسئله داد و ستد نفت، مشکل دیگر کردستان عراق (علیرغم فرصت بیش از یک دهه که داشته است)، اقتصادی کاملا مصرفی است. بیشتر کالاهای بازارهای کردستان عراق واردات از ترکیه و ایران است. این بازار پرسود وارداتی برای ترکیه و ایران و عدم توانایی تولیدی خود حکومت اقلیم کردستان در مقابل منافع و سیاست کلان قدرت های دخیل در بحران عراق مسئله مهمی است. نمونه واضح و نگران کننده این بحران را در روزهای اخیر می توان در کمبود شدید بنزین در شهرهای کردستان عراق بوضوح مشاهده کرد، بگونه های که این مسئله ساده خود باعث نارضایتی در میان مردم شده است. برای همین استقلالی که به این ملزومات عملی و اقتصادی فکر نکرده باشد، نمی تواند در مقابل فشارهای قدرت های منتطقه ای تاب بیاورد!
یک نگرانی واقعی دیگر که نمی توان به آن فکر نکرد، مناطق بینابینی و یا مورد مشخص شهر کرکوک است که مورد کشمکش بین اقلیم کردستان و بقیه عراق است. اگر چه بحران کنونی در عراق موقعیت و شرایط مناسبی را برای اقلیم کردستان بوجود آورده و در عمل ماده 140 که همواره یکی از اختلافات بین اقلیم کردستان و دولت مرکزی بود تحقق پیدا کرده، اما این را هم نباید فراموش کنیم که حفظ این موقعیت تنها با اتخاذ سیاستی که منفعتی در شقه شقه کردن و جدا کردن انسانها بر حسب ملیت و مذهب ندارد، می تواند مخاطرات جنگ های خونین داخلی را در این مناطق کاهش دهد.
اما برشمردن موانع و ملزومات تحقق استقلال کردستان مطلقا به معنای مخالفت و یا کارشکنی در مقابل آرزوی دیرینه مردم شریف و ستمدیده کرد نیست، بلکه بعکس این موضع مسئولانه و اصیلی است که برای تحقق خواستی طبیعی و مسلم ،بجای باد زدن احساسات ناسیولیستی، واقع گرایی و آمادگی را به رویه کار خود تبدیل می کند. و تلاش برای راهکارهای متکی بر نیروی خود را اصل می شمارد. استقلال واقعی کردستان از مسیری می گذرد که مردم با دل و جان به آن رای بدهند، حاضر باشد برایش فداکاری کنند و توقعاتشان را نه به صورت دنباله روی از مصالح و منافع دیپلمیاتیک قدرت های منطقه و تضادهایشان با همدیگر، بلکه به تلاش مستقل خود برای زندگی بهتر و تضمین شده پیش ببرد.
بر این اساس مسئولانه ترین پاسخ یا موضع در مقابل سئوالی که اکنون در اقلیم کردستان عراق وجود دارد این است که این مردم بر همه جوانب این روند، بر موانع و فرصت های این راهکار آگاه شوند. چون این آگاهی است که به نیروی مادی برای دخالتگری ای مثبت و مستقل آنها که با نیازهای زندگی روزمره شان عجین است، تبدیل خواهد شد.

در خاتمه این بحث بی ربط نیست که به دو نوع موضع گیری که از جانب گرایشات سیاسی در رابطه با مسئله استقلال کردستان می شود اشاره ای کوتاه بشود.
یک موضع گیری که هم در بین روشنفکران ناسیونالیست کرد و حتی بعضی از نیروهای چپ نیز وجود دارد برخوردی سطحی و آرمانخواهانه به مسئله استقلال است. این گرایشات هم از موضع چپ و هم از موضع راست، آمال و آرزوهایشان را آنقدر در نگاه به این مسئله برجسته می کنند که فقط فرصت ها را و آنهم در شکل صوری آن می بیند و از این رهگذر مشکلات و موانع را یا نمی بینند و یا آنقدر بی اهمیت جلوه می دهد، که یادشان می رود که تغییری که بدون پشتیوانه مادی و بدون پشتیوانه ای که از دل مبارزات و تلاش مردم بیرون نیاید می تواند، به ضد خود تبدیل شود.
گرایش یا موضع گیری دیگر هم که به نظر من آن طرف سکه همان موضع گیری اول است، این است که با درکی انتزاعی از همبستگی بین المللی کارگری و دوستی ملت ها، گاها با گرایشات شوینیستی و تمامیت خواه همسویی پیدا می کند. اگر چه کارگران و کمونیست ها جهان وطنند، اما باید این را هم بپذیریم که سیستم گندیده سرمایه داری بخاطر حفظ منافعش همواره خواسته است انسانها را در مرزهای کشوری، ملی، جنسیتی، و نژادی به جان هم بیندازد. گاها آنها را بزور با هم نگاه دارد و گاها آنها را از هم جدا کندو به جان همدیگر بیندازد! لذا در مقابل تقسیمات مسخره دنیای سرمایه داری،بر اساس تحلیل مشخص از اوضاع مشخص، نباید با هر شکلی از تنظیم روابط بین انسانها و ملت ها به شرطی که دردها را کمتر کند، تعصب و حساسیت نشان داد. استقلال کردستان اگر متکی بر رای واقعی و آگاهانه مردم کرد در این منطقه باشد، اگر اختلافات قومی و مذهبی در این منطقه را کاهش دهد و اگر ملزومات تحققش بدون اینکه تضادها را عمیق تر سازد، یک گزینه کاملا درست و قابل پشتیانی است.

بیان دیدگاه